خیلی از نوجوانهای علاقهمند به سینما، روزشماری میکنند تا زودتر فیلمهای داغ و تازهی سینمای ایران را در جشنواره ببینند. اما چه فرقی میکند که یک فیلم امسال تولید شده باشد یا سالها قبل؟ سینما، همیشه سینماست و تماشای فیلمی که تا حالا ندیدهایم، همیشه میتواند برایمان داغ و تازه باشد.
پس شاید بد نباشد در این فرصت که تا شروع جشنواره مانده، سری به آپاراتخانهی شهرفرنگ بزنیم و یادداشتهای چند آپاراتچی نوجوان را بخوانیم. اما تا یادمان نرفته بگوییم، آپاراتخانه منتظر یادداشتهای شما آپاراتچیهای نوجوان و نوجوانهای علاقهمند به سینما، دربارهی فیلمهای جشنوارهی امسال خواهد بود. کسانی که در اینزمینه یادداشت بنویسند و تا پانزدهم اسفند برای آپاراتخانه بفرستند، از شانس بیشتری برای انتخاب بهعنوان «آپاراتچی فصل زمستان» برخوردار خواهند بود.
دربارهی مشکلات دختران
لیلا موسیپور، آپاراتچی نوجوان ۱۵ ساله از تهران، دربارهی فیلم «زندگی با چشمان بسته» ساختهی «رسول صدرعاملی» که در شبکهی نمایش خانگی توزیع شده، نوشته:
«رسول صدرعاملی، یکبار دیگر در این فیلم مانند فیلمهای «دختری با کفشهای کتانی»، «من، ترانه، ۱۵ سال دارم» و «دیشب باباتو دیدم، آیدا» به مشکلات دختران پرداخته و باعث شد، من بهعنوان یک دختر دربارهی مشکلات دختران در اینزمانه، خیلی چیزها یاد بگیرم و حواسم را بیشتر جمع کنم.
همهی بازیگران، نقش خود را بهخوبی اجرا کردهاند و واقعاً در نقش خود، فرو رفتهاند. موضوع فیلم جدید است و ریتم فیلم، نه خیلی کند است و نه خیلی آرام.
از رابطهی بسیار صمیمی «پرستو» (ترانه علیدوستی) و برادرش «علی» (حامد بهداد)، خیلی خوشم آمد. فیلم پایان غیرقابل تصور و ناگهانیای دارد و خیلی شوکهام کرد.»
فیلمی که بر دل مینشیند
غزل محمدی، آپاراتچی نوجوان ۱۵ ساله از تهران، دربارهی فیلم «بوسیدن روی ماه» ساختهی «همایون اسعدیان» که در شبکهی نمایش خانگی توزیع شده، اینطور نظر میدهد:
«این فیلم طوری ساختهشده که مخاطب در حال تماشای آن، اصلاً احساس نمیکند این یک فیلم است و بازیگران درحال بازیکردن نقشهایشان هستند. مثل این میماند که در زندگی یک خانواده، یک دوربین گذاشتهاند و آنها به زندگی عادی خود، ادامه میدهند.
این موضوع به شخصیتپردازی بسیار خوب فیلم برمیگردد. برای مثال نقش مادربزرگ و نقش دختر جوانی که بهزور میخواهد در خانهی مادربزرگش به بهانهی درسخواندن بماند، بسیار طبیعی از آب در آمده است.
این فیلم، برعکس بسیاری از فیلمهایی که با این موضوع ساخته شدهاند، شعاری نشده و به دل مینشیند. دلیلش هم این است که این فیلم، فقط برای بیان یک حرف خاص ساخته نشده و توانسته حرفهایش را بهخوبی در دل فیلم بگنجاند.
نقص خاصی در فیلم ندیدم و یکی از فیلمهایی بود که بر دلم نشست؛ با اینکه خیلی کم پیش میآید که نقصی در فیلمها نبینم.»
پایان متفاوت
مریم رضایی، آپاراتچی نوجوان ۱۵ ساله از تهران، دربارهی فیلم «آلزایمر» ساختهی «احمدرضا معتمدی»، میگوید:
«بازی طبیعی بازیگران این فیلم، بهخصوص بازی زیبای مهدی هاشمی و قسمتهای خندهدار شخصیت «امیرقاسم» کمک فوقالعادهای به باورپذیری فیلم کرده است. همچنین چهرهپردازی مناسب شخصیتها، طراحی لباس، لحن و طرز برخورد شخصیتها و... از مواردی هستند که این فیلم را تماشایی کردهاند.
«آلزایمر» با ریتمی کند و محیطی ساکت پیش میرود و همین باعث میشود فیلم کمی خستهکننده به نظر برسد، اما پایان اختیاری و گنگ داستان، تاحدودی این مسئله را رفع میکند.
ناگفته نماند در بیست و نهمین جشنوارهی فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد روی شانهی مهدی هاشمی و سیمرغ بهترین چهرهپردازی روی شانهی سعید ملکان برای چهرهپردازیهای این فیلم نشست.»
یادداشتهای شما به آپاراتخانه رسید:
شادی کردبچه (گذشته)، مریم رضایی (رسوایی، تردید، بیخود و بیجهت) و الهام همتی (استرداد).